مناجات سال نو با حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
چـشمها پرسـش بیپـاسخ حـیـرانیها دستهـا تـشـنـهٔ تـقـسـیـم فـراوانـیهـا با گل زخـم، سر راه تو آذین بـسـتـیم داغهـای دل مـا جـای چــراغـانـیهـا حـالـیـا دست كـریـم تـو بـرای دل مـا سرپناهیست در این بیسر و سامانیها وقت آن شد كه به گل حكم شكفتن بدهی ای سرانگشت تو آغاز گـلافـشانیها فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید فصل تقسیم غزلها و غـزلخوانیها سایهٔ امن كـسای تو مرا بر سـر، بس تا پنـاهـم دهـد از وحشت عـریـانیها چـشـم تـو لایـحهٔ روشن آغـاز بـهـار طـرح لبـخـنـد تو پـایـان پـریـشانیها |